عشق شیطانی پارت 1

تانجیرو:اینوسکه،زنیتسو زود باشیدباید تا قبل از غروب آفتاب به عمارت پروانه برسیم تا به اهریمن ها برخورد نکنیم
(042:رفتن و به عمارت پروانه رسیدن اونجا استراحت کردن و شام خوردن و خوابیدن حالا موقع خواب...)
زنیتسو:نمی تونم بخوابم چون نتونستم بخوابم رفتم بیرون از اتاق تا یه قدمی بزنم تا شاید خسته شدم تا اینکه...
نزوکو:کل روز رو خواب بودم دیگه نمی تونستم بخوابم برای همین رفتم یه قدمی بزنم کی دیدم زنیتسو هم اونجاعه بعد رفتم پیشش بهم گفت بیا باهم بریم توی جنگل قدم بزنیم.
زنیتسو:بهش گفتم بیا باهم بریم توی جنگل قدم بزنیم اون هم به نشانه ی تایید سرش رو تکون داد.
نزوکو:رفتیم جنگل اون نزدیکی ها که...
زنیتسو:داشتیم راه میرفتیم وای زیر نور ماه چقدر خوب و خوشگل بود.
(042:بچه از دست رفت😁)
نزوکو:تعادلم رو از دست دادم و بعد نفهمیدم چی شد.
زنیتسو:داشتیم همینجوری راه میرفتیم که یهو نزوکو کوچیک شد و افتاد رو من(042:حالا بیا اینو جم کن😐)
زنیتسو:دیدم خوابیده برش داشتم و کتم رو مثل یه پتو دورش پیچوندم تا سردش نشه و مثل یه بچه بقلش کردم و رفتم سمت عمارت پروانه توی راه بودیم که...

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳)

ترکیب سیرکس بیبی و بالورا

20 تایی شدنمون مبارک😘

جیمین فیک زندگی پارت ۷۳#

گل وحشی منپارت ۳ ویو اتتوی خواب بودم که یهو ارباب بیدارم کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط